تاریخ مردمان ترک زبان

تاریخ مردمان ترک زبان

ترجمه : رامین سلطانی

ترکان در اصل ۲۰ قبیله هستند. و هر قبیله را طایفه هاست که فقط خدا بر شمارش تعداد آنها تواناست. کاشغری، جلد ۱،ص ۲۷.

. به نظر می رسد قرقیزها در سده هفتم میلادی در تووا واقع در شمال کوههایTannu – ola زندگی می کردند.

شاید Mao- tun بود که آنان را از استپ ها به این نواحی آورد. پس از آن Mao – tun قبایل هندواروپایی غرب را مسخر کرده و حکومت مطلقه خود

در سرزمین های آنان نیز واحه های هندو – اروپایی واقع در سین کیانگ برقرار نمود.

در نهایت وی یک یورش نافرجام به چین کرد که منجر به انعقاد عهدنامه و برقراری روابط و مبادله متناوب هدایا با آن کشور شد که نتیجه آن پرداخت باج به چینی ها بود

به عنوان بهای امنیت و مصونیت در مقابل یورشها. جانشین وی که چینی ها او را کی یو ( Ki – yi) می نامیدند، اساسا به این خاطر شناخته می شود که

Yieh- chih را از استپ ها بیرون کرد و سلسله اقداماتی را شروع کرد که منجر به نابودی سلسله یونانی- بلخ شد.

این احتمالا یکی از چند موردی ست که یک واحد قومی به عنوان یک نیروی كل عمل کرده است.

همچنین به نظر می رسد تمام جمعیت چادرنشین هند اروپایی در یک مسیر از استپ بیرون رفته و

کل استپ ها را برای هونهاو دست نشانده های چادرنشین آنان باقی گذاشتند اگر چه ساکنین هندو – اروپایی سین کیانگ،

متصرفات خود را در واحه البته به عنوان رعایای هونها در دست داشتند. از اینجا به بعد دنبال کردن جزییات تاریخ هونها ضرورتی ندارد.

به طور خلاصه، امپراطوری هون در حدود سال ۱۴۰ قبل از میلاد با قدرت گیری چین به سراشیبی افتاد و در ربع نخست سده اول قبل از میلاد مرکزیت آن شروع به حرکت به

سمت غرب نمود. در حدود همان ایامWu – huan  از اطاعت هونها سر باز زد و در شرق مغولستان بیرونی دولت مستقل خود را بنا نهاد و Hsien – pei که تسلط هونها را پذیرفته بود،

ولی به نظر مشکوک می رسید، انجام این کار را متوقف کرد. در طول چند سال بعدی هونها درگیر دسته ای از مشکلات شدند

و در حدود سال ۵۵ قبل از میلاد یک عضو خاندان سلطنتی که چینی ها وی را Chih

– chih می نامیدند برادر مردی که چینی ها به وی – – han hsieh می گفتند و همو موفق به استقرار خود به عنوان Shan – yi شده بود. بر عليه برادر خود قیام کرد و خود را ShanHu

– yi خواند. امپراطوری بین این دو تقسیم شد. سلسله جنوبی تحت فرمانروایی -han – hsieh در مغولستان داخلی یک دولتhu

<<مشخص نیست وقتیChih – Chih کشته شده و پادشاهی وی منقرض گردید، همه هونها نیز در قزاقستان نابود شده باشند.

گومیلف در آخرین مقاله خود به این نتیجه می رسد که آنان نابود شدند اما به نظر می رسد امکان دارد یک هسته از آنان باقی مانده

و با ورود گروههای دیگر از هونها از شرق در دو یا سه سده بعدی، خود را بازسازی نمودند >>

خراجگزار حکومت چینی شد و سلسله شمالی تحت حاکمیت chih- chih استقلال خود را حفظ کرد.

– Chih مردی با تهور و انرژی زیاد قلمروی خود را در غرب گسترش داده و برای اولین بار از کوههای واقع در غرب استپ های Zungaria برای رسیدن

به جایی که امروزه قزاقستان نامیده می شود، عبور کرد. او در یک رشته جنگ های منطقه ای بغرنج و پیچیده شرکت کرد گاهی در اتحاد با یک سلسله محلی،

که بی تردید ایرانی بودند و گاه با دیگران، و حتی برای خود پایتختی در آن ناحیه، احتمالا کناره رود تلاس بنا نمود.

سلسله جنوبی از گرفتاری های وی در غرب برای نفوذ در نواحی شمالی استفاده کرده و وقتی که  Chih-Chih

بالاخره در سال ۳۶ قبل از میلاد با اقدامات مشترک افراد بومی و یک سپاه چینی کشته شد،

کنترل همه استپ ها به جز احتمالا کرانه های شرقی را در دست گرفت،

اما کماکان به عنوان یک سلسله پادشاهی دست نشانده. مشخص نیست وقتی Chih- Chih

کشته شده و پادشاهی وی منقرض گردید، همه هونها نیز در قزاقستان نابود شده باشند.. گومیلف در آخرین مقاله خود به این نتیجه می رسد که آنان نابود شدند

اما به نظر می رسد امکان دارد یک هسته از آنان باقی مانده و با ورود گروههای دیگر از هونها از شرق در دو یا سه سده بعدی،

خود را بازسازی نمودند تا اینکه در نهایت کنفدراسیونی بنا نهادند که اروپا را در سده چهارم میلادی زیر هجوم تاخت و تاز خود گرفت.

تا این تاریخ ما هیچ چیز دیگری از هونهای غربی نمی شنویم.

در شرق، فروپاشی سلسله هان اول و جلوس Wang Mang غاصب بر تخت پادشاهی در سال نهم میلادی، وضعیت جدیدی به وجود آورد.

در اغتشاشاتی که بعد از آن روی نمود، هونها حاکمیت چینی ها را ساقط کرده و با همکاری  به شمال چین حمله کردند.Wu- huan

بعد از مدتی یک صلح ناپایدار برقرار شد، اما بدون هیچ پیشنهادی در خصوص تبعیت از حاکمیت چینی ها.

هونها نیز از این موقعیت برای تسلط دوباره بر Wu – huan و Hsien – pei استفاده کردند.

اما به هرحال در نیمه سده اول وضعیت دوباره تغییر کرد. چین تحت حاکمیت سلسله هان آخر دوباره قدرت خود را به دست آورد و

در نتیجه اختلافات داخلی، هونها دوباره به دو سلسله پادشاهی جنوبی و شمالی تقسیم شدند، سلسله شمالی، فرمانروای مغولستان درونی شدند

البته با قبول تبعیت از چینی ها و سلسله جنوبی به صورت مستقل حکومت مغولستان بیرونی و برخی نواحی همجوار را به دست گرفتند. این دو همواره در وضعیت خصومت دوجانبه قرار داشتند و

Wu – huan و Hsien – pei از این موقعیت برای آنان را بپذیرند،

اما Hsien- pei با اینکه یک سلسله پادشاهی سازمان یافته نبود و فقط یک اتحادیه بدون انسجام و بی پایه به شمار می رفت،

آنها صرفا موفق به برقراری برخی روابط دیپلماتیک و تبادل هدایا به صورت یک طرفه شدند.

-Hsien pei در مقابل عناوین و کالاهای بازرگانی از هر نوع، سرهای سران هونهای شمالی سرسخت را تحویل دادند.

تمام این کارها منجر به این شد که سلسله جنوبی تقریبا به طور جدی کنترل مغولستان درونی را در دست داشت به جز ناحیه ای که Wu- huan

در شرق اشغال کرده و حایل مناسبی در مقابل چین به شمار می رفت، سلسله شمالی همراه با Hsien – pei کم کم به سمت غرب رفتند،

تنها مرز مشترک آنان با چین ناحیه سین کیانگ و نواحی همجوار آن بود.

جدال بین چین و سلسله شمالی برای کنترل این نواحی تقریبا به صورت دائم در سرتاسر ربع آخر سده

اول و ربع اول سده دوم میلادی بدون رسیدن به توافق قطعی برقرار بود.

Hsien – pei از دل مشغولی های هونهای شمالی در جای دیگر برای ادامه حملاتشان بر آنها استفاده کردند و

در سال ۸۷ میلادی موفق به تسخیر و منقرض کردن حکومت آنان و سپس حاکم شدن

Shan – yi شدند. در پایان سده اول آنان با راندن هون های شمالی به مرزهای استپ ها و زونگاریا، کنترل تقریبا تمام مغولستان بیرونی را در دست گرفتند.

و هونهای شمالی را به مرز غربي استپ و زونگاریا محدود کردند. کاملا ممکن است که

در حدود همین ایام برخی از هونهاهم برای پیوستن به بقایای مردم Chih – chih ، اگر در این زمان هنوز

باقی مانده بودند یا به عنوان واحد های کوچک طایفه ای یا قبیله ای برای خودشان، با عبور از کوهستانها وارد قزاقستان شدند.

 همین که wu- huan  ناپایدار و مشروط بود.

  از حدود ۱۱۵ میلادی به بعد، Hsien – pei دوباره شروع به انجام یک سری حملات به شمال غرب چین کرد

که حدود بیست سال ادامه داشت و پس از آن این حملات فروکش کرد.

در حدود سال ۱۵۰ میلادی شخصی که چینی ها وی را Tan- shih – huai

می نامیدند، کنترل Hsien – pei را به دست گرفت و برای اولین بار آنها را به عنوان یک سلسله قدرتمند سازماندهی کرد.

جدا از ایجاد تهديد دائمی برای چین، او قلمروی خود را به سمت غرب و شمال استپ گسترش داد

و با فتح این نواحی، کنترل تمام سرزمین هایی را در دست گرفت،

که قبلا تحت فرمانروایی هونهای شمالی بودند. وی به دلیل آموزش شکار به مردم خود و خوردن ماهی رودخانه و دریاچه،

فرد شاخصی بود.

وی در سال ۱۸۰ میلادی مرد و سلسله ای که بنیاد نهاده بود،

به سرعت تجزیه شد. سلسله جنوبی چند سال بعد تجزیه شد

و به این ترتیب همه استپ ها به اشغال قبایل کوچکی در آمد که امور خود را بدون هیچ سازمان مرکزی اداره می کردند.

در استعاره اولیه ما، تمام گروه های بزرگ سقوط کردند و آنچه باقی ماند گروههای کوچک بود. کاملا ممکن است که اگر هونها اصالتا به زبان خودشان صحبت می کردند

که با زبان ترکی فرق داشت، در همین زمان بود که آن زبان از بین رفت، چون بعد از این دوره، آنان چیزی بیش از بربرهای مختلط نبودند

که در یک محیط و اجتماعی زندگی می کردند که در سده ششم، زبان مورد استفاده در آن محیط منحصرا زبان ترکی بود.

ظاهرا در ۲۱۶ میلادی سلسله جنوبی از بین رفت و در ۲۲۰ میلادی نیز سلسله هان آخر منقرض گردید و چین به سه قسمت جدا و پادشاهان رقیب تجزیه شد.

تقریبا تمام چین شمالی تحت فرمانروایی سلسله Wei بود که از آن دو کشور رقیب بزرگتر و قدرتمندتر بود.

قدرت این سلسله به اندازه ای بود که اطمینان داشت از مرزهای شمالی حمله ای بر علیه آن صورت نگیرد،

اما فراتر از آن قدرت کافی برای اعمال هرگونه کنترلی بر همسایگان شمالی نداشت. در این زمان تعدادی از هونهای جنوبی تسلیم شده و وارد چین شدند

و توسط دولت wei در گروه های کوچکی سازماندهی گردیدند و هر واحدهم تحت نظر رئیس و کل گروه ها زیر نظر رئیس اصلی قرار داشتند.

در آن سوی مرز خ سیاسی به تدریج توسط Hsien

پر شد که نفوذ خود را در جنوب تا مغولستان درونی گسترش داد. در این زمان بود که طایفه Tavgay (در نوشتار چینیto – pa )،

برای نخستین بار رهبری كل اتحادیه Hsien – pei را در دست گرفت.

* این مطلب فصل اول کتاب «مطالعاتی در زبان های ترکی و مغولی» تألیف دانشمند بریتانیایی «سر جرارد کلاوسون» است.

ارجاعات: –

g , done ۳۶ Talasskaya bitvaو در

istorii kultury narodov Issledovaniya po

Moscow-Leningrad ,vostoka, .۱۹۶۰

مجله بایرام